چرا قصه های کودکی هنوز برای فکر بزرگسال حیاتی اند؟
به گزارش تور چین ارزان، تا به حال برایتان پیش آمده که در یک روز پرتنش، ناگهان خاطره ای از یک قصه بچگانه آرام تان کند؟ قصه هایی که زمانی برایمان فقط تفریح بودند، حالا بی هیچ اخطار قبلی از دل حافظه بیرون می زنند. شاید سال ها فکر می کردید که داستان های شبانه ٔ مادربزرگ فقط برای خوابیدن بودند، اما ردپای آن ها هنوز در باورها و انتخاب های زندگی تان دیده می گردد. از کسی شنیدم که می گفت من هنوز وقتی می ترسم، همان شعر لالایی کودکی را زیر لب زمزمه می کنم. چنین قصه هایی فقط برای بچه ها نیستند، آن ها حافظهٔ فرهنگی و روانی ما را شکل داده اند. در جهانی که روز به روز پرسرعت تر می گردد، بازگشت به قصه های کودکی به نوعی پناه بردن است. احتیاج به قصه های کودکی، امری احساسی، ذهنی و حتی گاهی درمانی است.

در جایی خوانده بودم که روان درمانی با استفاده از قصه، یکی از شاخه های رسمی روان شناسی امروز است. همین مسئله نشان می دهد که قصه های کودکی صرفاً ابزاری برای سرگرم کردن کودک نیستند، بلکه منبعی برای بازسازی درونی انسان اند. وقتی کودکی گم می شود، اولین چیزی که به خاطر می آورد اغلب یک داستان آشناست؛ قصه ای که به او نشان داده چگونه شجاع باشد. در بزرگسالی هم، همین داستان ها هستند که در لحظات بحرانی، نوری از اعتماد یا معنا در دل مان روشن می نمایند. روان شناسان بارها اشاره نموده اند که بسیاری از مفاهیم بنیادین شخصیت افراد، در قالب همین داستان ها ساخته می شوند. وقتی به قصه های کودکی بازمی گردیم، در واقع به ریشه های خودمان بازمی گردیم. شاید به همین خاطر است که حتی در سال های پیری، شنیدن قصه ای قدیمی اشک به چشم می آورد.
دوستی نقل می کرد که در دوران افسردگی، تنها چیزی که به او آرامش می داد، بازخوانی قصه های دوران کودکی اش بود. این نکته ساده اما عمیق است که چرا هنوز به قصه های کودکی احتیاج داریم. بسیاری از آثار بزرگ ادبی و سینمایی هم ریشه در قصه های دوران خردسالی دارند. قصه ها، کُدهایی هستند که ضمیر ناخودآگاه ما آن ها را بهتر از هر چیزی می فهمد. در واقع، درون مایه بسیاری از این داستان ها، مفاهیمی جهانی مثل عدالت، شجاعت، بخشش و رهایی از ترس را منتقل می نماید. احتیاج به قصه های کودکی، نوعی تشنگی دیرین برای معناست. ما در هر سنی که باشیم، هنوز تشنهٔ معنا هستیم، و قصه ها آب این معنا را با خود دارند.
1- قصه بچگانه چیست و چرا شکل گیری فکری کودک را راهنمایی می نماید؟
قصه بچگانه یا داستان های دوران خردسالی، روایت هایی ساده اما عمیق اند که اغلب با هدف آموزش مفاهیم اخلاقی، اجتماعی یا عاطفی به بچه ها طراحی شده اند. در بسیاری از فرهنگ ها، اولین ابزار انتقال ارزش ها به نسل نو، همین قصه ها هستند. کودک درک پیچیده ای از زبان یا منطق ندارد، اما قصه ها با ساختار تکرارشونده و شخصیت های نمادین، امکان دریافت پیغام های عاطفی و فکری را فراهم می نمایند. کارکرد این قصه ها نه فقط در تفریح، بلکه در کُدگذاری فکری (mental encoding) ابتدایی است. در واقع، هر قصه ٔ بچگانه یک مدل سازی ساده شده از جهانی واقعی است که به کودک یاد می دهد با موقعیت های مختلف چگونه روبه رو شود. قهرمان قصه، نسخه ای از خودِ کودک است که در قالب داستان تجربه کسب می نماید. حتی مضامینی چون خطر، نافرمانی، یا پاداش در قصه ها به شکلی ناخودآگاه درونی می شوند. به همین علت است که قصه های کودکی معمولاً برای تمام عمر در حافظه می مانند. آن ها اولین نقشهٔ فکری کودک از جهانی پیرامون را ترسیم می نمایند.
2- چرا بازگشت به قصه های کودکی در بزرگسالی آرامش بخش است؟
در روان شناسی به مفهومی به نام بازگشت به منبع امن (regression to safe origin) اشاره می شود، که نشان می دهد فکر در مواقع اضطراب و ناامنی به تجربیات اولیه و آرامش بخش خود بازمی شود. قصه های کودکی معمولاً با صدای مادر، پدر یا مادربزرگ در فکر مان نقش بسته اند و این صداها خود به تنهایی، منبعی از آرامش اند. وقتی بزرگ تر می شویم، ناخودآگاه، در لحظات تنهایی یا ترس، به همان قصه های ساده اما قدرتمند بازمی گردیم. در این قصه ها، همه چیز قابل پیش بینی است: قهرمان پیروز می شود، بدی مجازات می شود، و مهربانی ارزشمند است. چنین ساختارهایی برای فکر بزرگسال که درگیر بی نظمی های جهانی واقعی است، مانند لنگر هستند. بازگشت به قصه های کودکی، نوعی بازتنظیم عاطفی (emotional reset) محسوب می شود. بسیاری از بزرگسالان برای یافتن معنا یا تسکین، به همان داستان ها رجوع می نمایند. قدرت قصه در این است که معنا را بدون پیچیدگی تحویل می دهد. همین صداقت ساده است که آرامش می آورد.
3- داستان درمانی و نقش قصه های کودکی در روان درمانی بزرگسالان
یکی از شاخه های نوین روان درمانی، قصه درمانی (narrative therapy) است که از خاطرات و داستان های قدیمی برای بازسازی روانی افراد استفاده می نماید. در این روش، درمانگر از فرد می خواهد که داستان های تاثیرگذار دوران کودکی اش را بازگو کند. قصه هایی که با آن ها بزرگ شده ایم، نقش عمیقی در شکل گیری الگوهای شناختی و عاطفی ما دارند. گاه فردی که دچار اضطراب یا افسردگی است، با بازخوانی یک قصه قدیمی، ریشه های باورهای غلط یا زخم های پنهان را درک می نماید. این نوع درمان از خاصیت شهودی و استعاری قصه استفاده می نماید تا فکر را از مسیرهای مستقیم و منطق محور، به سمت درک احساسات راهنمایی کند. به عبارتی، قصه های بچگانه همانند آینه ای هستند که انعکاس های فراموش شده ٔ روان را دوباره نشان می دهند. کاربرد آن ها در جلسات مشاوره، ابزار قدرتمندی برای بازآفرینی هویت شخصی است.
4- چگونه قصه های کودکی، بنیان آثار ادبی و هنری بزرگسالانه شده اند؟
بسیاری از آثار ادبی برجسته، فیلم های ماندگار و حتی نقاشی ها یا نمایش نامه ها، ریشه در قصه های بچگانه دارند. نویسندگانی چون لئو تولستوی (Leo Tolstoy)، ویلیام فاکنر (William Faulkner) و حتی فرانتس کافکا (Franz Kafka) در خاطرات خود اشاره نموده اند که تأثیرپذیری شان از داستان های دوران کودکی عمیق و پایدار بوده است. آثار کلاسیک مانند آلیس در سرزمین عجایب یا پیتر پن، هم داستان هایی بچگانه اند و هم تحلیل های پیچیده ٔ فلسفی در خود دارند. در واقع، هنرمندان با بازگشت به ریشه های تخیل خود، الهام را از همان فضای قصه های بچگانه می گیرند. جهانی ساده ٔ قصه ها بستری فراهم می نماید برای خلق جهانی عمیق و چندلایه در ادبیات و هنر. می توان گفت که قصه های کودکی، زبان نخستین خیال (primary language of imagination) هستند.
5- قصه های کودکی چرا هنوز برای فرهنگ ها و نسل ها تاثیرگذار به جای مانده اند؟
قصه های کودکی، برخلاف تصور، پدیده هایی فانی نیستند، بلکه ساختارهایی فرهنگی و ماندگار به شمار می روند. این داستان ها نه تنها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند، بلکه با حفظ هستهٔ اصلی خود، دائماً بازتولید و بازتفسیر می گردند. در هر دوره، قصه ها با زبان زمانه بازنویسی می شوند ولی مفاهیم بنیادین آن ها باقی می ماند. در واقع، آن ها کُدهای فرهنگی پایدار (cultural constants) هستند که به نسل ها هویت می بخشند. حتی در عصر دیجیتال و رسانه، هنوز قصه هایی مثل شنل قرمزی یا سیندرلا، در بازی ها، انیمیشن ها، فیلم ها و کتاب ها بازآفرینی می شوند. این پایداری نشان می دهد که انسان در هر عصری، احتیاجمند نمادها و روایت های بچگانه برای درک خود و جهان پیرامونش است. قصه های کودکی، همانند درختانی اند که ریشه در فکر جمعی ما دارند و هر بار، در بستر نوی، دوباره شکوفه می زنند.
6- قصه های کودکی چگونه در آموزش زبان و مهارت های ارتباطی نقش دارند؟
قصه های کودکی یکی از نخستین ابزارهای یادگیری زبان در سال های اولیه زندگی هستند. کودک با گوش دادن به داستان ها با ساختار جمله، واژگان، و سبک بیان آشنا می شود. تکرار کلمات، لحن آهنگین و ریتمی که در قصه ها وجود دارد، یادگیری زبان را تسهیل می نماید. حتی پیش از آنکه کودک بتواند بخواند یا بنویسد، به وسیله شنیدن قصه ها، درک عمیقی از گفتار به دست می آورد. ضمناً، قصه ها تمرین مهارت های گفت وگویی (conversational skills) نیز هستند، چون کودک یاد می گیرد که چطور سوال بپرسد، پاسخ دهد یا گفت وگویی خیالی شکل دهد. مهارت روایت گری (storytelling) که از قصه ها می آید، بعدها در برقراری ارتباط اجتماعی بسیار مفید است. مطالعات زبان شناسی نیز نشان داده اند بچه های که در معرض قصه های بیشتر هستند، واژگان غنی تری دارند. این تأثیر حتی در پیروزیت های تحصیلی آینده هم دیده شده است. بنابراین، قصه های کودکی اولین معلم بی صدا و عمیق زبان هستند.
7- نقش قصه های کودکی در شکل گیری تخیل و قدرت تصویرسازی فکری چیست؟
قصه های بچگانه با عناصر خیال انگیز، شخصیت های جادویی و فضاهای غیرواقعی، فکر کودک را از محدودیت های جهانی واقعی رها می نمایند. در این داستان ها، حیوانات حرف می زنند، اشیاء جان دارند و اتفاقات خارق العاده رخ می دهند. همین آزادی در روایت، کودک را تشویق می نماید که بدون مرز فکر کند. تصویرسازی فکری (mental imagery) که با شنیدن قصه ها ایجاد می شود، مهارتی حیاتی در تفکر خلاق است. کودک با ساختن تصاویری در فکر خود، جهانیی را خلق می نماید که بعدها در نوشتن، طراحی، حل مسئله یا حتی کارآفرینی به کار می آید. تخیل قدرتمند، از همان سنین پایین به وسیله قصه ها تقویت می شود. پژوهش های آموزشی نشان داده اند بچه های که در کودکی بیشتر قصه شنیده اند، در حل مسائل غیرخطی (non-linear problem solving) پیروز ترند. این یعنی تخیل فقط برای هنر نیست، بلکه برای زندگی روزمره هم لازم است. قصه های بچگانه، دروازه های فکر را به روی جهانی گسترده تر باز می نمایند.
8- چگونه قصه های بچگانه باعث تقویت حس همدلی در انسان می شوند؟
در بسیاری از داستان های بچگانه، شخصیت هایی حضور دارند که با مشکل، رنج، تنهایی یا بی عدالتی روبه رو هستند. کودک با شنیدن داستان، خود را جای شخصیت ها می گذارد و درد و شادی آن ها را تجربه می نماید. همین فرآیند ساده، بنیان حس همدلی (empathy) را در روان کودک می سازد. قصه ها تجربه ٔ زندگی دیگران را در قالبی ملموس و قابل درک، به کودک منتقل می نمایند. برخلاف آموزش های مستقیم اخلاقی که گاه خشک و تحکمی اند، داستان ها با بیان غیرمستقیم، ارزش های انسانی را منتقل می نمایند. وقتی کودک ناراحتی خرگوشی تنها یا شادی دختری نجات یافته را احساس می نماید، یاد می گیرد که احساس دیگران مهم است. این مهارت بعداً در روابط اجتماعی، زندگی خانوادگی و حتی محل کار تأثیرگذار خواهد بود. همدلی مهارتی آموختنی است و قصه ها یکی از مهم ترین ابزارهای یادگیری آن هستند. از همین رو، قصه بچگانه فقط تفریح نیست؛ نوعی تربیت احساسی نیز به شمار می آید.
9- چرا قصه های کودکی ابزار مفیدی برای مقابله با ترس و اضطراب کودک هستند؟
ترس های بچگانه مانند ترس از تاریکی، جدایی از والدین یا هیولاها، اغلب به شکلی نمادین در داستان ها بازنمایی می شوند. قهرمان داستان، معمولاً با ترسی روبرو می شود و در نهایت آن را پشت سر می گذارد. این الگوسازی به کودک نشان می دهد که ترس، قابل مدیریت است و انتها خوش ممکن است. قصه ها نوعی روبروه ٔ امن (safe exposure) با مفاهیم نگران نماینده فراهم می نمایند، بدون اینکه کودک واقعاً آسیب ببیند. بعلاوه، تکرار الگوی پیروزی بر ترس، اعتمادبه نفس کودک را تقویت می نماید. کودک یاد می گیرد که مثل قهرمان قصه، می تواند شجاع باشد، حتی اگر هنوز احساس ضعف کند. بسیاری از والدین، از قصه به عنوان ابزاری برای کاهش اضطراب های شبانه یا مقابله با ترس های نو استفاده می نمایند. این استفاده، به طور ناخودآگاه، مهارت مقابله (coping skill) را در کودک تقویت می نماید. قصه، پناهگاهی برای احساسات ترسناک کودک است.
10- قصه های کودکی چگونه هویت فرهنگی را منتقل می نمایند؟
قصه ها، حامل سنت ها، باورها، ارزش ها و تاریخ یک ملت اند. در هر فرهنگ، قصه هایی خاص وجود دارد که بچه ها با آن ها بزرگ می شوند و این قصه ها، نوع نگاه آن ها به جهان را شکل می دهد. شخصیت های قصه ها، بازتاب آرمان ها و ترس های فرهنگی اند؛ مثلاً در بسیاری از قصه های ایرانی، عنصر عدالت و زیرکی ستوده می شود. کودک با شنیدن این داستان ها، ناخودآگاه با الگوهای فرهنگی جامعه اش آشنا می شود. حتی زبان، ضرب المثل ها و نوع روایت، بخشی از یادگیری فرهنگی به وسیله قصه هاست. در جوامعی که قصه گویی هنوز زنده است، انسجام فرهنگی بالاتری دیده می شود. مهاجرانی که قصه های سرزمین مادری را برای بچه ها خود بازگو می نمایند، در واقع ریشه های هویتی را حفظ می نمایند. قصه ها به کودک حس تعلق (sense of belonging) می دهند، حتی اگر در سرزمینی غریبه بزرگ شود. بنابراین، قصه های کودکی، پاسداران بی سروصدای فرهنگ اند.
منبع: یک پزشک